باز هم زائرتان نیستم. از دور سلام! تو زندگی حرفهایی هست که فقط و فقط، باید بر روی "باب الجواد"... کلمه ها را دانه کنی دانه های اشک بکشانی شان دنبال هم، شبیه یک تسبیح، بچرخانی شان توی صورتت، ذکر بگیری و بعد، انگار که تسبیح پاره بشود و دانه ها تا بچکند روی سنگ حرم... باز هم در به در شب شدم." ای نور سلام "باز هم زائرتان نیستم، از دور سلام.
الاسلام علیک یا علی ابن موسَی الرِّضا
کبوتر می گفت :عاشق آسمان است! اما همیشه روی گنبد تو می نشست... آسمانی تر از شما مگر پیدا می شود؟ سلام آسمان هشتم امام رضا جان
گریه بهانهایست که عاشقترم کنی
شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی
آقای من! کلاغ به دردت نمیخورد؟ فکری به حال رنگ سیاه پرم کنی؟ زشتم قبول، بچه آهو نیستم!
باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی
باید تو را به پهلوی زهرا قسم دهم
تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی
مادر سپرده است به دست شما مرا گفته فقط شما ببری کربلا مرا
وفتی کسی را به خودمان وابسته کردیم...
وقتی کسی از صمیم قلبش صادقانه دوستمان دارد در برابرش مسئولیم...
در برابر اشکهایش... شکستن غرورش...لحظه های شکستش در تنهایی و لحظه های بی قرارییش...
و اگر یادمان برود...
در جایی دیگر سر نوشت یادمان خواهد آورد و این بار ما خود فراموش خواهیم شد...
و این قانون زندگیست...
مطالب جدید تر | مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.